شِعْب ابى طالب
منطقه كوهستانى پيرامون مكه، سبب به وجود آمدن شِعْب هاى بسيارى در مكه و اطراف آن شده است. شِعْب به محدوده قرار گرفته ميان دو كوهِ نزديك به هم گويند و ممكن است وسعت آن به اندازه هاى مختلف باشد. گفتنى است فاصله دو كوه، كه مرز خروجى شهر است، «ثنيّه» ناميده مى شود.
وجود شعب هاى زياد در مكه، سبب پيدايش اين ضرب المثل شده است كه: «اهل مكة اعلم بشعابها»; «مردم مكه شعب هاى خود را بهتر از ديگران مى شناسند.»
پيشتر آورديم كه وقتى قُصَىّ بن كلاب بر مكه حاكم شد، هر خاندانى از قريش را در جايى از مكه سكونت داد. او وَجْه كعبه را، كه شامل شعب ابى طالب به سمت معلاة مكه بود، براى خاندان خود و فرزندانش عبدمناف و عبدالدار برگزيد. اين شعب، به لحاظ نزديكى به كعبه، بهترين نقطه مكه بوده و در اصل حد فاصل كوه ابوقبيس و كوه خَنْدمه است.
شِعْب مزبور در اختيار خاندان بنى هاشم بوده و در دوره هاى مختلف به نام هاى متفاوتى چون «شعب بنى هاشم»، «شعب ابى طالب»، «شعب على بن ابى طالب» و «شعب ابى يوسف» ناميده مى شده است. چهره هاى برجسته اين خاندان در اين شعب به دنيا
مولِدُ النبى (صلى الله عليه وآله)
خانه اى را كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آن متولد شد و در محل شعب ابى طالب قرار داشت، «مولد النبى» مى نامند. در قرن دوم هجرى، خيزران، همسر هارون، آن محل را خريد و به مسجد تبديل كرد. در قرن هاى بعد، مسلمانان اين محل را بسيار گرامى و محترم مى داشتند و بهويژه در شب تولد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مراسمى در آنجا برگزار مى كردند. سلاطين عثمانى به اين محل توجه زيادى داشتند. از جمله سلطان سليمان فرزند سليم، در سال 935 دستور بازسازى مولد النبى را داد. پيش از وى، الملك
المظفر غسانى حاكم يمن و پيش از او فرج بن برقوق از مماليك، و پيش از وى اشرف شعبان حاكم مصر و قبل از او، براى نخستين بار الناصر عباسى، در آنجا بناهايى ساخته
بودند.
1 . منائح الكرم، ج 3، ص 264 و 265
همچنين سلطان محمدبن مراد عثمانى (م 1012)، به يكى از ]غلامان[ خود با نام غضنفرآغا دستور داد تا آنجا را بازسازى كند. او نيز با صرف پول فراوان، بنا و مناره بزرگى براى آن ساخت وموقوفاتى جهت آن در مملكت عثمانى معين كرد و براى آنجا، مؤذن و خادم و امام جماعت گمارد. مدرسى را نيز معين كردند تا هفته اى دو روز در آنجا تدريس كند.
يك زائر كه در سال 1315 قمرى به زيارت اين خانه توفيق يافته، مى نويسد:
«روز جمعه، چهاردهم، به زيارت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در موضعى كه مشهور به مولد النبى(صلى الله عليه وآله) است، رفتيم و آن موضع واقع است در سوق الليل. از در
داخل شديم و تخميناً چهارده پله پايين رفتيم. وارد اتاقى شديم كه مسمّى به
مسجد است. بعد از آن، به اتاق ديگر رفتيم. در اين اتاق ضريحى است. درِ ضريح را خادم باز كرد. داخل در اين ضريح گودالى واقع است. در وسط آن سنگ سبزى بود كه محل تولد حضرت ختمى مرتبت بود. آن موضع مطهّر را تقبيل نموده و صورت را بر آن ماليده و به خاك پاك و غبار نور آثار آن مكان رفيع البنيان، كه رشك كحل الجواهر است، ديده را منوّر نموده، پس از آن در مسجد آمده هر يك دو ركعت نماز تحيّت بجا آورديم و از آن مكان بيرون آمديم.»
در پى روى كار آمدن دولت سعودى، با اصرار «شيخ عباس قطان» (م1370) شهردار وقت مكه (از 1347 تا 1364 ق.) و درخواست وى از ملك عبدالعزيز، قرار بر آن شد تا در آنجا كتابخانه اى بنا كنند كه به آن «مكتبة مكّة المكرّمه» نام نهادند و تاكنون برقرار است.
1 . منائح الكرم، ج 3، ص 506
2 . سفرنامه ملابراهيم كازرونى، ميراث اسلامى ايران، دفتر پنجم، ص 366. وى در ادامه از زيارت خانه خديجه(عليها السلام) نيز سخن گفته است.
3 ـ فى رحاب بيت الله الحرام، ص 263 ; التاريخ القويم، صص 173 ـ 171
خانه حضرت خديجه كبرى(عليها السلام)
خانه منسوب به حضرت خديجه(عليها السلام)، محلّ زندگى مشترك پيامبر(صلى الله عليه وآله) و همسرش خديجه و محلّ تولد فاطمه زهرا(عليها السلام) بوده است. اين خانه مورد عنايت و توجّه مسلمانان بوده و يكى از بهترين مكان هاى مكه شناخته مى شده است. در نقشه اى كه از اين خانه وجود دارد، مصلاّى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و مولد فاطمه(عليها السلام) در آن مشخص گرديده است. بر اساس نقل هاى تاريخى، محل تولد حضرت زهرا(عليها السلام) در خانه مادرش خديجه بوده كه خانه ياد شده نيز در شعب ابى طالب قرار داشته است.
پس از هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، عقيل اين خانه را تصرف كرد; گويا نزديك تر از او به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كسى نبوده تا در آن حيص و بيص فشار قريش، خانه را تصرف كند. بعدها معاويه، خانه ياد شده را از عقيل خريد و آن را تبديل به مسجد كرد. در نزديكى همين خانه، ابوسفيان نيز خانه اى داشته است. اين همان خانه اى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در فتح مكه فرمود: «دَخَلَ دَارَ أَبِي سُفْيَانَ فَهُوَ آمِنٌ».
به نوشته محمدطاهر كُردى، روى اين محل، در گذر تاريخ، بناهاى فراوانى ساخته شده و آخرين آنها بنايى است كه به عنوان «محل ولادت حضرت زهرا(عليها السلام)» ساخته اند. بانى اين بنا نيز شيخ عباس قطان شهردار مكه بوده كه به سال 1368 قمرى، در آنجا محلى براى حفظ و قرائت قرآن بنا كرد. ابن بنا تا زمان تأليف كتاب كردى، به عنوان مدرسه حفظ قرآن برقرار بوده است. پيش از اين، در دوره عثمانى، در محل خانه خديجه، تكيه اى ساخته شده بود كه به نام «تكية السيدة فاطمه» شهرت داشت. در بازسازى هاى اخير، محل خانه خديجه و مدرسه ياد شده، از ميان رفته است.
1 . تهذيب الأحكام، ج6، ص136 ; بحار الانوار، ج 21، ص 103
2 . التاريخ القويم، ص 174
3 . همان.
نكاتى در باره چند محل تولد
پيشتر گفتيم كه در مولد النبى كه در سوق الليل بوده، اكنون «مكتبة المكة المكرّمه» قرار دارد. اين بنا تنها بنايى است كه در فضاى باز پشت مسعى و روبروى كوه ابوقبيس برجاى مانده است. در فاصله اندكى از آن، محل خانه خديجه بوده كه در آنجا «مولد السيدة فاطمة الزهراء» بوده است.
فاسى مى نويسد: سه نقطه در اين خانه وجود دارد كه زيارت مى شود; نخست «مولد فاطمه»، دوم جايى كه آن را «قبّة الوحى» مى نامند و سوم «المختبأ». وى سپس مى افزايد: در آن، جاهاى ديگرى است كه صورت مسجد دارد. بنا به نقل محب الدين طبرى، اين خانه بهترينِ مكان ها، پس از مسجد الحرام در مكه است.
نقطه اى ديگر از شعب ابى طالب، به عنوان «مولد على(عليه السلام)» شناخته شده كه البته در تعارض با اخبارى است كه محلّ تولد آن حضرت را در درون كعبه ذكر كرده است.
جاى ديگرى از مكه به «مولد حمزه» مشهور است. محل آن بنا به نقل فاسى، در پايين مكه (مسفله) نزديك باب اليمن بوده است.
محل ديگرى به عنوان «مولد جعفر» در نزديكى دار ابى سعيد، نزديك دارالعجله بوده است. فاسى گويد: برخى آن را مولد جعفر بن ابى طالب مى دانند; اما بر بالاى آن كتيبه اى است كه بر رويش نوشته شده: «مولد جعفر الصادق و دخله النبى(صلى الله عليه وآله)». فاسى مى افزايد: منافاتى ندارد كه هم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به آن داخل شده باشد و هم مولد جعفر الصادق باشد.
خانه ارقم بن ابى ارقم
ارقم، هفتمين شخصى بود كه اسلام را پذيرفت. خانه او در كنار كوه صفا قرار
1 . العقد الثمين، ج 1، ص 98
2 . در اين باره بنگريد به كتاب: مولود كعبه، علامه محمدعلى اردوبادى، ترجمه عيسى اهرى، قم، رسالت، 1379
داشت و محل امنى براى مسلمانان محسوب مى شد. در نقلى آمده است كه زمانى چهل مرد و بيش از ده زن در آنجا مخفى شده بودند.
به هر روى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در سال چهارم بعثت همراه يارانش در آنجا بسر مى برد و كسانى كه قصد مسلمان شدن داشتند، به آنجا، نزد آن حضرت هدايت مى شدند. اين خانه در تاريخ اسلام بگونه اى اهميت داشته كه به صورت يك مقطع تاريخى درآمده است و حوادث دوران مكه در كتاب هاى سيره با ذكر اينكه قبل از خانه ارقم رخ داده يا بعد از آن، مشخص مى شود.
اين خانه توسط خيزران، همسر هارون، كه در سال 171 به حج آمده بود، خريدارى شد و در تاريخ به نام او; يعنى «دار خيزران» شهرت يافت. مسلمانان با آگاهى نسبت به ارزش اين خانه، آن را مسجد كردند; شايد هم خود خيزران آن را به صورت مسجد درآورده است. محل ياد شده كه مركزى براى حفظ قرآن بچه ها بوده، در فاصله 48 مترى ابتداى سعى از كوه صفا قرار داشته و در سال 1375 هجرى قمرى در توسعه اى كه زمان سعود بن عبدالعزيز صورت گرفت، داخل مسجد گرديد. اكنون به ياد آن، اولين درى كه از آن سمت به مسجد باز مى شود، به عنوان باب ارقم نامگذارى شده و احتمال داده شده است كه محل آن در جاى پله برقى باشد كه در اين قسمت ساخته شده است.
در نقل هاى تاريخى آمده است كه خانه ارقم بر روى صفا بوده است; «أَسْلَمَ الأرقم سابع سبعة و كانت دارُهُ عَلَى الصَّفا». مقصود از اين سخن، آن است كه خانه ارقم كه در دامنه صفا بوده، امروزه داخل مسجد شده و تنها بخشى از خود كوه صفا در ابتداى مسعى، برجاى مانده است.
در كتيبه اى كه از سال 555 روى اين خانه وجود داشته، آمده بوده است: اينجا محلّ اختفاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و معروف به دار خيزران است كه بنده نيازمند درگاه خداى،
1 . فاكهى، اخبار مكه، ج 4، ص 14
2 . التاريخ القويم، ج 2، ص 88
جمال الدين شرف الإسلام ابوجعفر محمد بن على بن ابى منصور اصفهانى، وزير شام و موصل آن را به سال 555 بنا كرد. طبعا بعد از آن، بارها تعميراتى در آنجا صورت گرفته است.
كوه و غار حِرا
كوه حرا به نام «جبل النور»، «جبل القرآن» و «جبل الاسلام» نيز شناخته مى شود. اين كوه كه يكى از مكان هاى مقدس مكه و از آثار مذهبى باقى مانده از عصر رسالت به شمار مى رود، در شمال شرق مكه واقع شده و دويست متر از سطح دريا ارتفاع دارد. بر روى اين كوه، گياه يا آبى ديده نمى شود. گفتنى است كه در امتداد اين كوه، كوه هاى اطراف عرفات قرار داشته و همچنين با كوه هاى طائف نيز پيوند دارد.
1 . التاريخ القويم، ص 90
حدود پنجاه متر مانده به قله كوه، غار حِرا قرار دارد كه تنها فضايى به گنجايش نشستن پنج نفر داشته و در جايى از آن، تنها يك نفر مى تواند بايستد.
غار حِرا محل عبادت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده و آن حضرت چندى از ايام سال، بهويژه ماه مبارك رمضان را در آن بسر مى برده است. در همين غار بود كه نخستين بار بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وحى نازل شد و پنج آيه آغازين سوره علق براى آن حضرت فرود آمد: " اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ اْلإِنْسانَ مِنْ عَلَق * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ اْلأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ " . بنابراين، اين غار از بهترين و متبرّك ترين نقاط مكه محسوب مى شود; جايى كه مسلمانان آگاه و توانمند براى زيارت بدانجا مى روند و در آنجا نماز مى گزارند.
كوه ثَبير كه در برابر كوه حِرا در سوى ديگر جاده قرار دارد، از مكان هاى مقدس به شمار مى رود. گفته اند كه خداوند از اين كوه، گوسفندى را براى ذبح نزد اسماعيل(عليه السلام)فرستاده است.
كوه و غار ثور
كوه ثور، كوهى است بزرگتر از كوه حِرا كه در جنوب شرقى مسجدالحرام در راه طائف و در فاصله اى دورتر نسبت به مكه واقع شده است. مى گويند اين كوه به نام «ثوربن منات» خوانده شده است.
سه كوه متصل به يكديگر را به نام كوه ثور مى شناسند و غار ثور در سوّمين آنها قرار دارد. زمانى كه مشركان مكه به قصد كشتن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بسيج شدند، آن حضرت پس از خروج از خانه، در حالى كه به طور اتفاقى ابوبكر را ديد، همراه وى به سمت جنوب مكه به راه افتاد. طبعا آن حضرت براى رفتن به يثرب مى بايست به شمال مكه مى رفت; اما براى گمراه كردن مشركان، راه جنوب را برگزيد و به كوه ثور رسيد. آن حضرت، به همراه ابوبكر وارد غار ثور شد و مدت سه روز در آن مخفى بود. مشركان تا نزديكى غار ثور آمدند، اما به اعجاز الهى، عنكبوتان تارهايى را بر درِ غار تنيدند تا مشركان را از رفتن به درون آن منصرف كنند; چراكه آنان با ديدن تارهاى عنكبوت
تصور كردند كسى وارد غار نشده است! خداوند در قرآن از اين غار ياد كرده است:
" إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها... " .
«اگر او ]پيامبر [را يارى ندهيد، ]بدانيد كه [خداوند او را هنگامى كه كافران آواره اش ساختند، يارى داد، آنگاه كه يكى از آن دو به هنگامى كه در غار بودند، به همراهش ]ابوبكر[ گفت: نگران مباش كه خدا با ماست. آنگاه خداوند آرامش خودش را بر او نازل كرد و به سپاهيانى كه نمى ديدشان، يارى داد.»
كوه ثور در ميان چند خيابان، با نامهاى خيابان ثور، جاده طائف و جاده كدى قرار گرفته است. بيشتر مسير كوه به سمت غار، به صورت پله كان براى مشتاقانِ صعود آماده شده
1 . توبه : 40
است كه به طور طبيعى زمانى حدود 5/1 ساعت را براى رسيدن به غار طلب مى كند.
خود غار نيز دو مسير ورودى و خروجى دارد كه به احتمال، مسير اصلى آن سمت قبله آن بوده و مسير پشتى آن، كه از آنجا وارد غار مى شوند، بعدها درست شده است. در محدوده داخلى آن هم چند نفر مى توانند بنشينند و دست كم دو تا سه نفر مى توانند نماز نشسته به جاى آورند. در نزديكى غار ثور، غار كوچكترى نيز وجود دارد كه زير سنگى است كه بمانند نوعى كاسه وارونه قرار گرفته است. فاكهى در قرن سوم هجرى، از محل غار به عنوان مسجد غار ثور ياد كرده است.
قبرستان مَعْلاة
قبرستان مَعلاة ـ محله بالا ـ يا حُجون كه در ميان ايرانيان به قبرستان ابوطالب شهرت يافته قبرستانى كهن است كه به دليل درآغوش گرفتن بسيارى از چهره هاى
1 . اخبار مكه، ج 5، ص 35
برجسته و ممتاز از اجداد و اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و علما و تابعين، پس از قبرستان بقيع، قبرستانى مورد توجه و اعتناى مسلمانان بوده و از زيارتگاه هاى عمومى زائرانِ خانه خدا به شمار مى آيد. اين مكان را در قرون اخير به نام «مقبره بنى هاشم» نيز مى شناسند. سنگى كه در مدخل ورودى قبرستان نصب شده نشان مى دهد كه قبرستان ياد شده در سال 1383 ق. تجديد بنا شده است. در حال حاضر، با كندن كوه حجون تلاش مى شود تا محدوده قبرستان در آن سمت نيز گسترش يابد. در گذشته ورود به قبرستان ممنوع بود، اما در حال حاضر امكان ورود به قبرستان براى مردان وجود دارد.
دفن شدگان در قبرستان معلاة
* عبدالمطّلب ـ گفته مى شود يكى از چهره هاى مهم بنى هاشم كه در قبرستان حجون دفن شده، عبدالمطّلب، جدّ پيامبر(صلى الله عليه وآله)است. او از افراد بسيار با شخصيت شهر مكه بود كه
ميان عرب ها نفوذى فراوان داشت. عبدالمطّلب دو سال سرپرستى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را عهده دار بود. برخى از اعمال او كه به احتمال قريب به يقين، برگرفته از سنّت ابراهيمى و از مكتب حُنَفا بود، همچون سنّتى در ميان عرب ها مورد پيروى قرار گرفت و حتى اسلام نيز شمارى از آنها را تأييد كرد. عبدالمطّلب را بايد يكى از احياگران آيين ابراهيمى دانست.
* ابوطالب ـ چهره شاخص ديگر، ابوطالب فرزند عبدالمطّلب و عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله)است. وى در پرده تقيّه توانست حمايتى قابل ستايش از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در برابر فشار مشركان به عمل آورد. او در برابر تهديدهاى قريش، حاضر نشد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را به آنان تسليم كند و حمايت آشكار خود را از آن حضرت در همه مراحل اعلام كرد. اشعار زيادى از ابوطالب بر جاى مانده كه، علاوه بر ايمان عميق او، نشان دهنده چهره ادبى اين بزرگمرد هاشمى است. اين اشعار، ضمن ديوان وى كه در قرن سوم فراهم آمده، موجود و به چاپ رسيده است. بر اساس اسناد دقيق تاريخى، وى بزرگترين حامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در سال هاى خفقان در مكه بود. ابوطالب در همان آغاز بعثت، فرزندانش على و جعفر را به خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرستاد و خود نيز تا سال دهم بعثت كه زنده بود، هرگز در دفاع از آن حضرت كوتاهى نكرد.
* خديجه(عليها السلام) ـ چهره ديگر مدفون در قبرستان ابوطالب، حضرت خديجه است. او زنى فداكار و ايثارگر و نخستين زن مؤمن به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود. وى تمامى اموال خود را وقف پيشبرد اسلام كرد و در برابر فشارى كه قريش بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) وارد مى كردند، بهترين يار صميمى او در خانه محسوب مى شد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هميشه از او به نيكى ياد مى كرد تا جايى كه حسادت برخى از همسران وى برانگيخته مى شد، اما آن حضرت از تحسين خديجه(عليها السلام) خوددارى نمى كرد.
گفتنى است كه روى قبر حضرت خديجه بقعه اى بوده كه آن را خراب كرده اند. همين طور بقعه هاى ديگرى روى برخى از مزارهاى ديگر وجود داشته كه تخريب
شده است.
اين كه بقعه ها دقيقا روى محل دفن اجداد پيامبر(صلى الله عليه وآله) ساخته شده باشد، ترديدهايى وجود دارد، زيرا تا پيش از قرن دهم، مورخان مكه از محل قبر اين بزرگواران در قبرستان ياد شده، سخن نگفته اند. اما بر اساس آنچه در منابع تاريخى آمده، شكى نيست كه اين افراد در قبرستان ياد شده دفن شده اند. و اين مطلب در منابع تاريخى آمده است.
* عالمان شيعه ـ بسيارى از عالمان شيعه نيز كه در مكه درگذشته يا به شهادت رسيده اند در اين قبرستان مدفونند. يكى از آنها سيد زين العابدين كاشانى است كه از بانيان تجديد بناى كعبه در سال 1039 هجرى است. در آن سال كعبه در سيل خراب شد و اين روحانى سيد، با كمك شمارى ديگر آن را بازسازى كرد.
* مشاهير شيعه و سنّى ـ محيى لارى در قصيده بلند خود با نام «فُتُوح الحَرَمَيْن»، از برخى از چهره هاى زاهد و صوفى ياد كرده كه در اين قبرستان دفن شده اند. از آن جمله شيخ على كرمانى، خواجه فُضَيل عياض و شيخ اسماعيل شيروانى است. لارى به قبر عبدالله بن زبير هم اشاره كرده است. عبدالله بن زبير در سال 73 در كنار همين قبرستان توسط حَجّاج بدار آويخته شد. قبر عبدالله بن عمر نيز به گفته لارى در همين حوالى بوده است. به نقل فاكهى، مورخ شهير مكه، فرزند عمر در باغ خرمانيه ـ جايى كه اكنون شهردارى مكه است ـ دفن شده كه در حال حاضر، محل قبر وى بر كسى دانسته نيست. منصور عباسى هم كه در مكه درگذشت، در همين قبرستان مدفون شده است.
گاهى به غلط ـ و البته تنها ميان ايرانيان ـ از اين قبرستان به عنوان شِعْب ابى طالب نام برده مى شود. همان گونه كه گفته شد، محل واقعى شعب ابى طالب جايى است كه
1 ـ درباره خراب كردن آن و آثار بجاى مانده، ملاحظه فرماييد گزارش فارسى كتاب «فى منزل الوحى» از محمد حسين هيكل را در مجله ميقات، ش 9، ص 222 . در باره قبرستان ابوطالب نگاه كنيد به مقاله «جنة المعلاة» از سيدعلى قاضى عسكر در فصلنامه «ميقات حج»، ش 4، صص174 ـ 165
2 . پيش از اين در باره اين شخص توضيحاتى داده شد.
3 ـ فاكهى، اخبار مكه، ج 3، صص 89 و 90
اكنون با نام شعب على شناخته مى شود و از فضاى باز خارج مسعى تا انتهاى سوق الليل ـ خانه هاى روبروى مسعى در بلنداى كوه ـ امتداد مى يابد; به عبارت ديگر، حدّ فاصل ميان كوه ابوقبيس، تونل كنار آن، كوهى كه در كنار تونل واقع شده تا «مكتبة المكّة المكرمه»، تا بناى دورات مياه كه مركز آن محل ايستگاه اتوبوس است، شعب ابى طالب نام دارد. در كنار آن سوق الغزّه و شعب عامر است كه در كنار كوه خندمه واقع شده است.
مقبره شهداى فخّ
حسين بن على بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب، در سال 169 هجرى، قيامى را بر ضد هادى عباسى (خلافت از 169 ـ 170) در منطقه فخ از شهر مكه ترتيب داد. وى قيامش را در مدينه آغاز كرد و پس از تسلط بر اين شهر، از آنجا كه زمان حج نزديك بود، همراه سيصد تن از شيعيان و نزديكانش به سوى مكه حركت كرد. وى در منطقه فخ با سپاه عباسيان مواجه شد و در نبردى كه صورت گرفت به شهادت رسيد. همراه وى شمار ديگرى از سادات حسنى نيز به شهادت رسيدند.
شهيد فخ، در شمار علويان حَسَنى، شهيدى است كه از سوى امامان شيعه(عليهم السلام) مورد تأييد قرار گرفته است. به علاوه ضمن رواياتى كه نقل شده، خبر شهادت او از زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده است. از جمله آن كه:
ابوالفرج اصفهانى روايتى از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده كه حضرت فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه وآله)زمانى كه از فخ مى گذشت، ايستاد، ركعتى نماز گزارد و وقتى ركعت دوم را خواند گريه كرد. اصحاب نيز گريه كردند، وقتى دليلش را پرسيدند، حضرت فرمود:
جبرئيل به من خبر داد كه: «يا محمد اِنّ رجلا مِنْ وُلْدك يُقْتَل في هذا المكان و أجر الشهيد مَعَهُ، اجر الشهيدين». «اى محمد، مردى از فرزندان تو در اين جا كشته مى شود كه
1 . مقاتل الطالبيين، ص 367
اجر شهيد همراه او، اجر دو شهيد است.»
همو روايت ديگرى نقل كرده است كه وقتى حضرت به موضع فخ رسيد، با اصحابش نماز ميّت خواند و سپس فرمود:
«يُقْتَلُ هاهُنا رَجُلٌ مِنْ أهل بَيْتي في عصابة مِنَ المؤمنين، ينزل لهم بأكفان و حنوط من الجنة، تسبق أرواحهم أجسادهم اِلَى الجَنّة».
«در اينجا شخصى از اهل بيت من با جمعى از يارانش به شهات مى رسند كه كفن
و كافور آنان از بهشت مى رسد و ارواحشان زودتر از اجسادشان به سوى بهشت
مى شتابد.»
همچنين نقل شده است كه در سفرى كه امام صادق(عليه السلام) به مكه داشتند، به يكى از اصحاب فرمودند: وقتى به فخ رسيديم، مرا آگاه گردان. وقتى به آنجا رسيدند، حضرت پياده شده، وضو گرفتند و نمازى خواندند و سپس سوار شدند. آن صحابى علت اين كار را پرسيد. حضرت روايت سابق الذكر را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى او نقل كردند.
زمانى كه سرهاى شهدا را نزد هادى آوردند، موسى بن جعفر(عليهما السلام) و شمارى از علويان حاضر بودند. حضرت در باره شهيد فخ فرمود: «مَضى والله مُسْلِماً صالحاً صوّاماً قوّاماً آمِراً بالمعروف، ناهِياً عَنِ المُنْكر».
در حال حاضر اين مقبره در خيابان شهدا قرار دارد كه تمامى آن منطقه را به نام منطقه شهدا مى شناسند و اين نام هم دقيقا به خاطر شهادت شهيد فخ در آنجاست. يك خيابان فرعى از خيابان شهدا به فاصله نزديكى از تقاطع شهدا ـ تنعيم به سمت مقبره مى رود. مقبره مزبور در پايين كوهى قرار گرفته كه اكنون يك سمت آن مقبره و سمت ديگر آن ميدان فوتبال است. اين مقبره به عبارتى در پشت مسجد البوقرى واقع است.
1 ـ مقاتل الطالبيين، ص 366
2 ـ همان.
3 ـ مقاتل الطالبيين، ص 380 ; بحارالأنوار، ج48، ص164
مقبره مزبور به خاطر راه، سه پاره شده و يك مثلث كوچك آن، در حال از بين رفتن است. بخشى از آن با يكى دو متر ارتفاع از سطح خيابان قرار دارد. اين بخش، در خرداد و تير سال 1381 با ايجاد يك چهارديوارى در اطراف آن و با تابلوى مقبرة
عبدالله بن عمر رقم (2) از طرف شهردارى ساخته شده است. طبق نوشته فاكهى مقبره عبدالله بن عمر در منطقه محصب بوده است كه شرح آن خواهد آمد. روشن نيست وجه نامگذارى آن به اسم اين شخص، با چه هدفى صورت گرفته است.
بخش اصلى برجاى مانده از قبرستان شهداى فخ در يك چهارديوارى قديمى، در جنب كوه واقع شده و درى مسدود دارد. در ميانه اين چهارديوارى، مقبره نيمه مخروبه اى نيز هست كه از بالاى كوه تا اندازه اى قابل رؤيت است. قاعدتاً همانجا بايد مقبره حسين بن على، شهيد فخ باشد كه حاكمان آن ديار به دلايل مذهبى، آن را
بسته اند.
محصَّب
منطقه محصّب در راه حرم به منا (در طريق مسجدالحرام) واقع است، ميان پل حُجون تا جايى كه اكنون شهردارى مكه واقع شده; يعنى امانة العاصمة المقدسه. به عبارتى از ميدان معابده تا پل حجون.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در بازگشت از منا به همراه مسلمانان در اين منطقه توقف كرده است. در باره حدود اين منطقه اقوال مختلفى وجود دارد، با اين حال تعريف فوق نسبتاً دقيق است.
دليل انتخاب محصّب براى نزول رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن بود كه زمانى در اين منطقه قريشيان قراردادى بر ضد آن حضرت امضا كردند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود ما، مخصوصاً پس از ورود به مكه، در آنجا كه خيف بنى كنانه است، فرود خواهيم آمد; «اِذا قَدمنا مَكّة اِنْ شاءَ اللهُ تَعالى نَزَلْنا بِالْخَيف الَّذي تَحالفُوا عَلَينا فِيه».
در اين محل مسجدالاجابه قرار دارد كه در جاى ديگر به آن پرداخته ايم. مسجد ديگرى هم وجود دارد كه هيچ اشاره اى به نماز خواندن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آنجا نشده و اكنون كتيبه اى بر در آن است كه بازسازى آن را در عهد ملك عبدالعزيز در سال 1362 نشان مى دهد. اين مسجد روبروى ريع ذاخر در اين سوى خيابان و در كنار قصر السقاف قرار دارد. گويا اين همان مسجدى است كه در آن بر ابوجعفر منصور خليفه عباسى بعد از مردنش در مكه نماز خوانده شده است. منصور در قبرستان مَعْلاة يا حجون دفن شده و قبر او هنوز هم مشخص است.
در انتهاى حىّ جُمَّيْزه (محله پشت قبرستان معلاة; همان محلّه اى كه اكنون مدخل ورودى قبرستان در ابتداى آن باز مى شود) محله جعفريه قرار دارد كه گويا به نام
1 . فاكهى، اخبار مكه، ج 4، صص 72 و 73
2 . ازرقى، اخبار مكه، ج 2، ص 162
3 . فاكهى، اخبار مكه، ج 4، ص 75
ابوجعفر منصور است. يكى از زائران پر سابقه اظهار مى كرد: سى سال پيش، در اين
محل خانه اى بود به نام خانه امام جعفر صادق(عليه السلام) كه همراه برخى از مطوفى ها به آنجا رفته است. روزى همراه ايشان به آنجا رفتيم امّا يافتن و شناسايى آن محل برايش ممكن نبود. در باره حدود مَعْلاة و مسفله، فاكهى و ازرقى توضيحاتى را آورده اند. در حدود معلاة از دار جعفر ابن محمد، بدون هيچگونه توضيحى ياد شده است. محتمل است كه اين خانه، خانه جعفر بن محمد بن سليمان امير مكه باشد نه خانه امام صادق(عليه السلام) و يا حتى منسوب به ابوجعفر منصور.
جايى كه اكنون امانة العاصمه است تا حدود ابتداى ريع ذاخر، حائط يا باغ خرمان است كه بخشى از آن قبرستان بوده و به اعتقاد فاكهى عبدالله بن عمر در آنجا دفن شده است. بنابر اين، اين عقيده كه وى در مقبره شهداى فخ يا قبرستان ابوطالب مدفون است، درست به نظر نمى رسد. اين در حالى است كه اخيرا تابلوى مقبره عبدالله بن عمر دركنار مقبره شهداى فخ نصب شده است.
ابولهب عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در عين حال يكى از تندخوترين دشمنان آن حضرت بود كه وجود ايشان را در طايفه بنى هاشم اسباب ضعف اين طايفه و عاملى براى دشمنى طوايف ديگر با بنى هاشم مى دانست. به همين دليل مى كوشيد تا با مبارزه با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن حضرت را از فعاليت باز دارد. همين دشمنى ها بود كه خداوند، از ميان دشمنان آن حضرت، تنها نام ابولهب را در قرآن ياد كرد و در سوره اى كه نازل شد وى و همسرش را سخت توبيخ نمود. زمانى كه سپاه قريش براى نبرد بدر از مكه خارج شده بود، وى در اين شهر درگذشت و جنازه اش را در گودالى دفن كردند. نكته در اين است
1 . فاكهى، اخبار مكه، ج4، ص 130 ; ازرقى، اخبار مكه، ج 2، صص 93، 266
2 . فاكهى، اخبار مكه، ج 3، صص 89 و 90