مكه و مدينه
تاريخ نگاران و جغرافى دانان، درباره هيچ شهرى به اندازه مكه و مدينه، مطلب ننوشته اند، دليل آن روشن است; چرا كه همه مى دانيم اين دو شهر، نزد مسلمانان از قداست برخوردار بوده و ثبت اخبارِ وضعيّتِ شهر، تحوّل و چگونگى بناهاى تاريخى ـ دينى آن، براى مسلمانان اهميت بسيار دارد. گرچه برخى از اين آثار مكتوبِ كهن، به دلايل مختلف از ميان رفته و حتى نُسْخه اى از آنها به دست ما نرسيده است، ليكن، بسيارى از آنها به دست آمده و اخيراً شمارى ديگر در اين باره تأليف شده است. در اينجا مهم ترين آنها را به اجمال مى شناسانيم.
* اخبار مكّة و ما جاء فيها من الآثار; از ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد اَزْرَقى. اين كتاب در اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم هجرى نگارش يافته و يكى از كهن ترين آثارى است كه در باره تاريخ شهر مكه انتشار يافته است. اين اثرِ با ارزش و جاودانه، گردآمده اى است از اخبار و آگاهى هاى منحصر به فرد در باره مكه كه در دو جزء و يك مجلد توسط رشدى صالح ملحَّس تحقيق و چاپ شده است (بيروت، دارالاندلس، 1983).
* اخبار مكة فى قديم الدهر و حديثه; از ابوعبدالله محمد بن اسحاق فاكهى. اين كتاب ـ در كنار كتاب اخبار مكه ازرقى ـ دومين اثر كهن در باره تاريخ شهر مكه، از قرن سوم هجرى است. بخشى از اين اثر از ميان رفته، و باقى مانده آن، در سه مجلد، توسط عبدالملك ابن عبدالله بن دُهَيش تحقيق و در سال 1414 در شهر مكّه چاپ شده است.
* العِقْد الثمين فى تاريخ البلد الامين ; از امام تقى الدين محمد بن احمد الحسينى الفاسى (775 ـ 832) كه شرح حال بزرگان اين شهر را بيان كرده است. كتاب ياد شده به سال 1406 توسط مؤسسة الرسالة در هشت مجلّد به چاپ رسيده است.
* اتحاف الورى بأخبار ام القرى; از عمر بن فهد بن محمد (812 ـ 885)، بحث خود را از سيره نبوى آغاز كرده و حوادث شهر مكه را به صورت سالشمار تا زمان خويش آورده است. (5 ج، مكه، جامعة ام القرى، 1410).
* غاية المرام بأخبار سلطنة البلد الحرام ; از عزّالدين عبدالعزيز بن عمر بن محمد بن فهد (850 ـ 922) كه سالشمار تاريخ مكه بوده و در ادامه كتاب اتحاف الورى ـ كتاب پيشگفته ـ و تكميل آن نوشته شده است.
* الإعلام بأعلام بيت الله الحرام ; از محمد بن احمد بن محمد نهروانى (م 990)، در تاريخ مسجد الحرام واحكام فقهىِ مربوط به اين مسجد نگاشته شده و در مكه (سال 1416) به چاپ رسيده است.
* تاريخ مكة المشرّفة و المسجد الحرام و المدينة الشريفه ; از محمد بن محمد بن احمد مكى (م 885)، اين كتاب توسط عادل عبدالحميد العدوى تحقيق و در مكه (المكتبة التجارية، 1416) چاپ شده است.
* الأرج المسكى فى التاريخ المكّى; از على بن عبدالقادر طبرى (م 1070). در دو مجلد، توسط اشرف احمد الجمال در مكه (المكتبة التجارية1416) چاپ شده است.
* تهنئة اهل الاسلام بتجديد بيت الله الحرام ; از ابراهيم بن محمد بن عيسى (م 1079). اين كتاب در سال 1418 در مكه چاپ شده است.
* منائح الكرم فى اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم ; از على بن تاج الدين سنجارى. اين اثر در هفت مجلد تصحيح و چاپ شده است (مكه، جامعة ام القرى، 1419).
* تاريخ امراء مكه (سال 8 تا 1344 هجرى) ; از عارف عبدالغنى. اين كتاب از جمله آثارى است كه در شناخت تاريخ مكه، به ويژه حكام و اميران آن و نيز تحولات سياسى اين شهر، نگارش يافته و نويسنده آن تلاشى قابل تقدير انجام داده است. بر اساس آگاهى هاى اين كتاب، مى توان تاريخ اين شهر را در دوره تسلط هر سلسله اى دنبال كرد. از نام كتاب و سالهاى ياد شده در ذيل آن، چنين به دست مى آيد كه در اين اثر، از اميران اين شهر در دوره سعودى يادى نشده است.
* تاريخ مكّة، دراسات فى السياسة والعلم والاجتماع والعمران ; از احمد السباعى. از معروف ترين آثارى است كه در دهه هاى اخير، در تاريخ سياسى، اجتماعى و علمى شهر مكه، از آغاز تا پايان قرن چهاردهم هجرى نوشته شده و بارها به چاپ رسيده است. چاپ هفتم اين كتاب در سال 1414 هجرى بوده است.
* التاريخ القويم لمكّة و بيت الله الكريم ; از محمد طاهر كردى مكى خطّاط معروف. اين اثر يكى از مفصل ترين آثار جديد است كه در باره تاريخ مسجد الحرام نوشته شده و دائرة المعارفى است در شش جلد رَحْلى كه طى چند دهه، توسط يكى از مسؤولان حرم نگارش يافته و افزون بر جمع آورى اطلاعات كهن از منابع و مصادر، نكات فراوانى از مشاهدات خود در باره حرم و تحوّلات آن را ثبت كرده است. چاپ اولِ جلدِ نخستِ اين كتاب در سال 1385 قمرى و جلد ششم آن در سال 1412 به چاپ رسيده است.
بدين ترتيب، جزيرة العرب افزون بر آنكه از لحاظ جغرافيايى به مناطق مختلف تقسيم مى شود، از لحاظ سياسى نيز كشورهاى چندى در آن قرار دارد. امروزه گسترده ترين و مهمترين بخش جزيرة العرب، كشور عربستان سعودى است.
كشور عربستان سعودى
در دوران ما، بخش بزرگ جزيرة العرب را كشور عربستان سعودى تشكيل مى دهد; ديگر كشورهاى موجود در شبه جزيره، عبارتند از يمن، كويت، بحرين، امارات متحده عربى، قطر و عمان.
كشور سعودى كه در گذشته به نام «الجزيرة العربيه» شهرت داشته، اكنون به نام خاندان آل سعود شناخته مى شود; خاندانى كه فعاليت خود را از قرن دوازدهم هجرى در «نجد» آغاز كرد. در اين باره در جاى ديگرى سخن خواهيم گفت.
زمانى كه مَلِك عبدالعزيز بر اين كشور سلطه يافت، نام آن را به «المملكة العربية السعوديه» تغيير داد. مساحت اين كشور 000/240/2 كيلومتر مربع است. در شمال با اردن و عراق، در جنوب با يمن جنوبى و شمالى و در شرق با امارات، بحرين قطر و عمان همسايه است. نشان عمومى اين كشور يك نخل در بالا، با دو شمشير در پايين است كه يكديگر را قطع كرده اند. هر دوى اينها به نوعى فرهنگ عربى را در كشور عربستان سعودى نشان مى دهد.
كشور سعودى، داراى شش منطقه بزرگ است كه عبارتند از:
1 ـ منطقه حجاز، كه مهم ترين شهرهاى آن مكه، مدينه، طائف و جده است.
2 ـ منطقه شمالى، كه شهرهاى مهم آن تبوك، حائل و عرعر است.
3 ـ منطقه ربع الخالى، كه مهم ترين شهرهاى آن عبيله و شواله است.
4 ـ منطقه شرقى، كه مهم ترين شهرهاى آن عبارتند از دمام، ظهران و جبيل.
5 ـ منطقه عسير، كه مهم ترين شهرهاى آن نجران، ابها، خميس و جيزان است.
6 ـ منطقه نجد، كه مهم ترين شهرهاى آن عبارتند از: رياض، الخرج، درعيه، عنيزه و بريده.
منطقه حجاز
كلمه حجاز از «حاجز» گرفته شده و به معناى «مانع» است. اين نام بدين دليل است كه رشته كوه «سراة» كه از شمال تا جنوب در برابر درياى سرخ كشيده شده و طول آن 1760 كيلومتر است، دو قسمت را از يكديگر جدا كرده كه در يك سوى آن نجد و در سوى ديگر تهامه قرار گرفته است. بدين ترتيب، اين كوهها مانعى در ميان اين دو ناحيه است و حجاز دقيقاً شامل بخش كوهستانى به سمت غرب; يعنى درياى سرخ است. در واقع، بخشى از حاشيه شرقى درياى سرخ را كه مكه و مدينه در آن قرار دارد، حجاز مى نامند.
حجاز چون ديگر نواحىِ جزيرة العرب، بسيار خشك و كم آب است و تنها در برخى از وادى ها، آب هاى فصلى و يا چاه وجود دارد كه از قديم برخى از قبايل عرب را پيرامون خود گرد آورده است. به همين دليل، در قديم و تا چند دهه اخير، يكجا نشينى شهرى و روستايى كمتر در حجاز وجود داشته و در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحيه به عنوان مراكز شهرى شناخته مى شده است: مكه، طائف، يثرب و خيبر.
مشتاقان حرم خدا و رسول-ص-با سفر به دو حرم شريف،در جستجوى يادگارهايى هستند كه رسول خدا،امير مؤمنان و ديگر صحابيان مخلص رسول الله-ص-از خود بر جاى نهادهاند.
آنان علاقهمندند تا آثار متبرك موجود در حرمين را شناخته و با حضور در آنها تعلق خاطر خود را به آن بزرگواران نشان دهند و با خواندن نماز و دعا،توشهاى براى آخرت خويش برگيرند.
تلاش چند ساله معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظم رهبرى-مد ظله العالى-سبب شده است تا كتابهاى چندى در اين زمينه در اختيار زائران و مشتاقان قرار گيرد.در شمار نخستين آثارى كه در اين باره نشر يافته،همين كتاب بود كه با عجله و با استفاده از مآخذ چندى آماده و نشر گرديد.
در آن زمان نويسنده بيش از هر چيز از مآخذ بهره برده و توفيق تحقيق ميدانى پيش نيامده بود تا اين كه در طى سالهاى گذشته،آثر مزبور چندين بار به چاپ رسيد.دوستان و مشتاقان در ضمن تشويق،يادآور نكاتى مىشدند كه براى تكميل و رفع نواقص و خطاهاى كتاب بسيار مفيد بود.نويسنده نيز در طى چند سفر با تحقيقات ميدانى كوشيد تا كتاب حاضر را كاملتر و كم نقصتر عرضه كند.
اينك كه تحرير جديد اين كتاب در اختيار عزيزان قرار مىگيرد،بالغ بر يك دوم به حجم آن افزوده شده و از بسيارى از موارد رفع اشكال شده است.هدف عمده ما نوشتن اثرى كم حجم براى استفاده عموم زائران مىباشد.گفتنى است هنوز هم تذكرات شما عزيزان مىتواند راهنماى نويسنده در چاپهاى بعدى كتاب باشد.
رسول جعفريان
جزيرة العرب زمينى استخشك كه از سه طرف در حصار آب قرار گرفته;در ناحيه غرب آن، درياى احمر(سرخ)قرار دارد كه حد فاصل جزيرة العرب و قاره آفريقاست.جنوب آن به اقيانوس هند محدود مىشود و در شرق آن درياى عمان و خليج فارس واقع است كه جزيرة العرب را از ايران جدا مىسازد.تنها در قسمتشمالى با عراق و شامات پيوند زمينى دارد.
جزيرة العرب از نظر جغرافيايى به چند ناحيه تقسيم مىشود:
1.حجاز;سواحل شرقى درياى احمر را به نام حجاز مىشناسند.طبعا حجاز شامل بخشى از ناحيه غربى جزيرة العرب است.
2.تهامه;بخشى از سرزمين جزيرة العرب را تهامه مىنامند كه در جنوب حجاز قرار دارد.در تعريفى ديگر،خود حجاز دو ناحيه غربى و شرقى دارد;ناحيه شرقى آن،كه كوهستانى است، حجاز ناميده مىشود و قسمت غربىاش،كه دشتى سرازير به سوى درياى احمر است،تهامه نام دارد.
3.نجد;قسمت ميانى جزيرة العرب،از شمال به سمت جنوب كه در واقع همسايه شرقى حجاز است،نجد ناميده مىشود.
4.عروض;اين نام به بخش وسيعى از جزيرة العرب،كه در ناحيه شرقى است،اطلاق مىشود. در اين قسمت،شهرهاى احسا و قطيف واقع است.در حاشيه شرقى و جنوب شرقى جزيره، كشورهاى قطر،بحرين و عمان قرار دارند.
5.يمن;اين سرزمين شامل نواحى جنوبى جزيرة العرب است و يمن جنوبى و يمن شمالى را در بر مىگيرد كه خود دو كشور مستقلاند.
بدين ترتيب،جزيرة العرب افزون بر آن كه از لحاظ جغرافيايى به مناطق مختلف تقسيم مىشود،از لحاظ سياسى نيز كشورهاى چندى در آن قرار دارند.امروزه مهمترين بخش جزيرة العرب،كشور عربستان سعودى است.
كلمه حجاز از«حاجز»گرفته شده و به معناى«مانع»است.اين نام بدين دليل است كه رشته كوه«سراة»كه از شمال تا جنوب جزيره كشيده شده،دو قسمت را از يكديگر جدا كرده كه در يك سوى آن نجد و در سوى ديگر تهامه قرار گرفته است.بدين ترتيب،اين كوهها مانعى هستند ميان اين دو ناحيه،و حجاز شامل اين منطقه كوهستانى به سمت غرب است. حجاز نيز چون ديگر نواحى جزيرة العرب،بسيار خشك و كم آب است و تنها در برخى از واديها، آبهاى فصلى و يا چاه وجود دارد كه از قديم برخى از قبايل عرب را گرد خود جمع كرده است. به همين دليل،مناطق مسكونى دائم،كمتر در حجاز وجود داشته و در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحيه مانند مكه،طائف،يثرب و خيبر به عنوان مراكز شهرى شناخته مىشده است.
شهر مكه در فاصله هشتاد كيلومترى شرق درياى سرخ قرار دارد و در طول 40 درجه و 9 دقيقه و عرض 31 درجه و 28 دقيقه خط استوا واقع شده و 330 متر از سطح دريا فاصله دارد.
فلسفه پيدايش اين شهر،كه«ام القرى»نيز نام گرفته،دو چيز است:
1-مركزيت عبادى
2-مركزيت تجارى.
اين شهر«بكه»نيز ناميده شده است.درباره نامگذارى آن به«مكه»اقوال مختلفى نقل شده;از آن جمله:مكه در اصل«مك+رب»و مك به معناى«بيت»است:در اين صورت،مكه يعنى بيت العرب يا بيت الله.در نقلى ديگر آمده است كه«بك»به عنوان يك پسوند،به معناى واحه و وادى آمده;مثل«بعل بك»كه به معناى وادى بعل است.بدين ترتيب،بر اساس نامى كه بطلميوس براى مكه ذكر كرده يعنى«ماكارابا»،بايد اين شهر را به نام«وادى رب»بشناسيم.برخى هم«مكرابا»را از كلمه عربى«مقرب»گرفتهاند;اصطلاحى كه به احتمال مربوط به كسانى باشد كه نزديكتر به خدا يا خدايان هستند.
معانى بسيارى براى بكه و مكه گفتهاند كه بيشتر آن حدسى است. (1) يكى از اجزاى اصلى،در اين نامگذاريها رب و خانه رب است و اين نشان دهنده شكل گيرى اين شهر بر گرد خانه خداوند است.
نام ديگر مكه«بلد الامين»و«بلد الحرام»است كه اين نام به تناسب مركزيت عبادى اين شهر،بر آن اطلاق شده است.
در نوشتههاى تاريخى قديمى،از مكه ياد شده است و دليلش آن است كه مسير تجارت از شامات به سمتيمن،از اين ناحيه عبور مىكرده است.تاريخ بناى مكه را بايد در زمان بناى كعبه جستجو كرد.
مكه در ميان درهاى واقع شده و كوهها اطراف آن را گرفته است.تنها چند راه خروجى به سمتيمن،درياى سرخ و شام وجود دارد.پايينترين نقطه آن،بطحا است كه در امتداد آن از معلاة مكه به سوى مسفله كعبه قرار گرفته است.مسير بطحا در وادى ابراهيم قرار دارد كه محل عبور سيلابهايى است كه از بخش بالاى مكه در مسير مسجد الحرام فعلى به سمت پايين;يعنى كعبه سرازير شده و از آنجا به بخش مسفله مكه مىرود.
مكه قديم به طور عمده در دو سوى بوده،در سمت معلاة گستره آن تنها تا محل مسجد الرايه بوده است.
قرآن از زبان حضرت ابراهيم-ع-مكه را«وادى غير ذى زرع»ناميده;يعنى جايگاه خشكى كه با كم آبى مواجه است.پيشتر،چاه زمزم وسيله تامين آب آنجا بود،كه با گذشت زمان چاههاى ديگرى نيز در اطراف آن به وجود آمد.
مكه داراى فضايل بى شمارى است;به ويژه خداوند در استجابت دعاى ابراهيم-ع-حرمت فراوانى براى اين شهر و اهل آن به عنوان اهل الله قائل شده است.
تاكيد دستهاى از روايات بر آن است كه كعبه به دستحضرت آدم-ع-ساخته شد.در اين روايات،آغاز مراسم حج نيز زمان حضرت آدم دانسته شده و حتى نامگذارى برخى از نواحى اطراف مكه و نيز مشاعر،در مورد حضرت آدم و همسرش حوا توجيه شده است.اگر اين روايات را بپذيريم،بايد بگوييم مدت زمانى پس از آدم،خانه كعبه چندان محل توجه نبوده تا آن كه حضرت ابراهيم-ع-بار ديگر آن را تجديد بنا كرده است.
در نگاه تاريخى قرآن،تاريخ مكه و كعبه با تاريخ انسان و حاكميت او بر كره خاكى برابر است. آنچه قرآن مجيد بدان تصريح كرده،آن است كه كعبه به دست ابراهيم-ع-ساخته شده است. در عين حال،قرآن اين ديدگاه را نفى نمىكند كه زمانى دراز پيش از آن،اين خانه وجود داشته و سپس تخريب شده است.
«و آنگاه كه براى ابراهيم جاى خانه[كعبه]را تهيه ديديم كه چيزى را با من شريك مساز و خانه مرا براى طواف كنندگان و به نماز ايستادگان و ركوع كنندگان سجدهگر پاكيزه كن.» (2) «و در ميان آدميان بانگ حج در ده تا پياده و بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى آمده باشد، سوى تو آيند.» (3) «و آن هنگام كه ابراهيم پايههاى آن خانه[كعبه]را با اسماعيل بالا مىبرد، گفتند:پروردگار ما!از ما بپذير،چرا كه شنواى دانا تويى.» (4) در آيه 28 سوره حج و آيات 35 تا 37 سوره ابراهيم نيز از پيوند كعبه با ابراهيم-ع-سخن گفته شده است.ابراهيم-ع-پس از بناى كعبه از خداوند خواست تا اين مكان را حرم امن قرار دهد و خداوند نيز دعاى وى را اجابت كرد.همين امنيت و حرمت بود كه در طى قرنها،مكه را از تجاوز قبائل بدوى حفظ كرد و آن را«شهرى امن»يا به تعبير قرآن«البلد الامين»و«البلد الحرام»قرار داد.
داستان آمدن ابراهيم-ع-از اين قرار است كه او به دنبال مشكلى كه با همسرش ساره پيدا كرد،همراه هاجر و فرزندش اسماعيل-ع-بدين ديار آمد و آنها را تنها گذاشت و بازگشت.پس از آن كه چاه زمزم پديد آمد و اسماعيل-ع-و مادر وى هاجر نجات يافتند،آن دو در آنجا به زندگى مشغول شدند تا زمانى كه اسماعيل-ع-سى ساله شد و ابراهيم-ع-بار ديگر به مكه آمد.در اين زمان بود كه آنها با كمك يكديگر خانه كعبه را ساختند.
به دنبال ساخته شدن خانه خدا،عربهاى قبيله جرهم كه در آن نواحى زندگى مىكردند و اسماعيل از ميان آنان همسرى اختيار كرده بود،به توحيد و خدا پرستى گرويدند و پس از آن مراسم حج هر ساله برگزار مىشد.
نگاهى به داستان آمدن هاجر و اسماعيل-ع-بدين ديار و آنچه كه درباره ابراهيم-ع-و پسرش و مساله قربانى كردن او بيان شده و نيز مطالبى كه درباره رفتن هاجر ميان صفا و مروه براى جستجوى آب نقل كردهاند،نشان مىدهد كه بيشتر سنتهاى مربوط به حج،برگرفته از همين وقايع است;يعنى وقايع زندگى انسانهاى پاك و موحد،كه يادگار دين توحيد و آيين حنيف بودهاند،سر مشقى براى ديگر انسانهاى موحد شد و به عنوان شعائر خداوند باقى ماند.حج در واقع احياى شعائر الهى و پاسدارى از دين توحيدى است.
خداوند دين اسلام را«دين حنيف»ناميده و نام«مسلمان»را براى پيروان اسلام از زبان حضرت ابراهيم-ع-دانسته و خانه را نيز«كعبه»،«بيت الحرام»،«بيت العتيق»و«مسجد الحرام»ناميده است.برخى،«بيت المعمور»را نيز نام ديگرى براى كعبه دانستهاند.
ساختمان كعبهاى كه به دست ابراهيم-ع-ساخته شد،بر اساس برخى نقلها بدين ويژگىها بوده است:ارتفاع حدود 32/4 متر،ديوار شرقى 24 متر،ديوار غربى 10/23 متر،ديوار شمالى 5/16 متر،ديوار جنوبى 15 متر.در آن زمان خانه كعبه سقفى نداشته و ديوارهاى آن از سنگ بوده است.
پيشتر گفته شد كه اسماعيل-ع-در ميان عربهاى نواحى اطراف مكه بزرگ شد و از ميان آنان همسرى برگزيد.نسلى را كه از وى به وجود آمد،با نام«عربهاى عدنانى»مىشناسند.اينان در واقع عرب نيستند،بدان جهت كه نژاد اسماعيل-ع-از مردمان بين النهرين بود.از اين روست كه به آنها«مستعربه»(عرب شده)مىگويند.در برابر عدنانيها،قحطانيها يا عربهاى جنوبى هستند كه به عرب اصيل يا عرب«عاربه»معروفند.
قبيلهاى كه اسماعيل-ع-در ميان آنها بود،«جرهم»نام داشت كه بعدها از ميان رفتند و در تاريخ گم شدند،به طورى كه نشانى از آنان نماند.در دوره تسلط جرهم بر مكه بود كه مردم موحد اين ناحيه،پس از سالها يگانه پرستى بت پرستشدند.آنان به تقليد از يكى از بزرگان خود به نام عمرو بن لحى،بتى را كه وى از شام به مكه آورده بود(هبل)،مورد پرستش قرار دادند.در عين حال كه اعتقاد به خانه كعبه و خداى كعبه(رب البيت)نيز داشتند.روز به روز،بر تعداد بتها افزوده شد تا آنجا كه به هنگام ظهور اسلام،بنا به اظهار برخى از منابع،قريب 360 بت در اطراف خانه كعبه قرار داشته است.
بعد از جرهم،قبيله خزاعه بر مكه تسلط يافت و سپس به تدريج قريش توانست مكه را از دست آنها خارج سازد و خود بر اوضاع مسلط شود.تاريخ احتمالى تسلط قريش بر مكه،حدود دو قرن پيش از هجرت بوده است.
قصى بن كلاب داماد رئيس قبيله خزاعه بود.او توانست پس از مرگ پدر همسرش،با گرد هم آوردن و متحد ساختن خانوادههاى متفرق قريش،كه در اطراف مكه زندگى مىكردند،بر مكه تسلط يابد.قصى در آبادانى مكه كوشيد و دار الندوه را براى مشاوره رؤساى خاندانهاى قريش ساخت و سرو سامانى به مكه داد.وى اداره امور مكه را تحت عنوانهاى«پرچمدارى»، «پردهدارى كعبه»،«سقايتحجاج»و...تقسيم كرد و هر قسمت را به يكى از خانوادهها سپرد. نوشتهاند كه او در بازسازى كعبه نيز تلاشهايى داشته است.پيش از قصى،اطراف كعبه تا فاصله زيادى از سكنه خالى بوده است;اما قصى آنها را در نزديكى كعبه گرد آورد و تنها به اندازه طواف،محدودهاى را باقى گذاشت.
پس از قصى،فرزندان وى عبد مناف و عبد الدار و بعد از آن نيز هاشم فرزند عبد مناف و عبد المطلب فرزند هاشم در مكه نفوذ فراوانى داشتند.در زمان هاشم بود كه مكه به يك مركزيت تجارى مهم تبديل شد و قريش به كار تجارت در بلاد دور دست پرداختند.قرآن در سوره قريش به اين مساله اشاره كرده است.
زمانى كه قصى بن كلاب قريش را در مكه فراهم آورد،هر طايفهاى از آنان را در بخشى از مكه سكونت داد.او قسمت«وجه كعبه»يعنى معلاة يا بالاى مكه را،كه شامل شعب ابى طالب به سمت بالا مىشد،براى خود و فرزندانش برگزيد.به همين دليل فرزندان وى همه در اين بخش سكونت داشتند.بخش اجياد(شامل اجياد كبير و صغير در پشت كوه ابو قبيس)را به بنى مخزوم داد.منطقه مسفله مكه در اختيار بنى جمح قرار گرفت و بنى سهم در ثنيه سفلى، كه امروزه به نام«شبيكه»معروف است،سكونت داده شدند.طايفه بنى عدى را(كه عمر از آن تيره است)در پايين ثنيه مزبور،جايى كه امروزه به جبل عمر معروف است،سكونت داد. (5)
قبايل عرب در گوشه و كنار جزيرة العرب براى زيارت و تجارت به مكه مىآمدند.برخى از آنها كه تمايل به چنين كارى نداشتند،كعبههايى در ديار خود ساخته بودند.گفتهاند كه تعداد اين كعبهها بيش از ده بوده است كه البته مورد توجه چندانى قرار نمىگرفتند.زمانى كه ابرهه حبشى بر يمن تسلط يافت،همين حسادت در او پديد آمد،وى كه مسيحى بود،خواست تا عربها به جاى زيارت كعبه به زيارت كليساى ساخته او بروند.به نظر مىرسد او در پى توسعه مسيحيت بوده است.اما وقتى با مقاومت عربها روبرو شد،تصميم گرفت به مكه حمله كند و كعبه را ويران سازد.اين واقعه در سالى كه رسول خدا-ص-متولد شد(عام الفيل)،رخ داده است.ابرهه به مكه حمله كرد،اما به قدرت الهى گرفتار عذاب گشت و خود و سپاهيانش كشته شدند.سوره فيل در قرآن به اين واقعه مهم تاريخى اشاره كرده است.پس از اين قضيه بر اهميت كعبه افزوده شد و عربها احترام بيشترى به آن و ساكنان مكه مىگذاشتند.
زمانى كه رسول خدا-ص-سى و پنجسال داشت،كعبه به دنبال جارى شدن سيل از طريق معلاة مكه به سمت مسجد الحرام ويران شد.
پس از آن،قريش اجتماع كردند و مصمم بر ساختن مجدد آن شدند.آنان شرط كردند كه در ساختمان خانه جز مال حلال به كار نگيرند،اما چون مال حلالى كه به دست مىآمد كافى نبود!از اين روى هر طايفه از قريش ساختن گوشهاى از آن را به عهده گرفت و بدين سان ساختمان كعبه سامان يافت.آنگاه كه ساختمان كعبه به پايان آمد،نوبت به نصب حجر الاسود رسيد،سنگ مقدسى كه بسيار مورد عنايت بود.آنان در نصب سنگ با يكديگر مجادله كردند و نزديك بود كه به كشتار منجر شود،اما درايت رسول خدا-ص-باعثشد تا سنگ را در پارچهاى نهادند و هر كس گوشهاى از آن را گرفت و تا نزديكى محل نصب آوردند.آنگاه رسول خدا-ص-آن را گرفته،در جايگاه خود قرار داد.
ارتفاع كعبه در اين بنا تا 64/8 متر رسيد.سقفى نيز براى آن قرار داده شد كه آب آن به وسيله ناودانى،در ناحيهاى كه حجر اسماعيل قرار داشت و اكنون نيز همانجاست،مىريخت.داخل كعبه نيز با رنگ آميزى و تصاويرى از ابراهيم و نيز مريم مقدس در حالى كه عيسى-ع-را در بغل داشت!تزيين شده بود.
از مهمترين وقايعى كه در فاصله ساختن كعبه به دست قريش تا ظهور اسلام در مورد كعبه روى دادن،تولد امير مؤمنان على-ع-در خانه كعبه است.در اين باره نقلهاى تاريخى بسيارى وجود دارد كه جاى ترديد براى محققان باقى نمىگذارد.اين شرافتى است براى امير مؤمنان-ع-و مادرش فاطمه بنت اسد كه رسول خدا-ص-او را چونان مادرش دوست مىداشت،چرا كه بهر روى رسول خدا-ص-بخشى از دوران طفوليت را در خانه ابو طالب سپرى كرده بود.
پىنوشتها
1-در اين باره نگاه كنيد به فصلنامه«ميقات حج»،ش 2،صص 219-205.در آنجا فهرستى از نامهاى مكه هم آمده است.مقاله مفصلتر از محمد مهدى فقيهى تحت عنوان نامهاى مكه در فصلنامه«ميقات حج»ش 4،صص 151-132 به چاپ رسيده است.
2-حج:26
3-حج:27
4-بقره:127
5-فاكهى،اخبار مكه،ج 3،ص 260
جغرافياي جزيرة العرب
جزيرةالعرب سرزمين خشكي است كه از سه سو در حصار آب قرار گرفته است. از غرب درياي سرخ، از جنوب اقيانوس هند و از شرق درياي عمان و نيز خليج فارس آنرا احاطه كردهاند. جزيرةالعرب از نظر جغرافيايي به چند بخش تقسيم ميشود: 1ـ حجاز:كه از «حاجز» به معناي «مانع» گرفته شده است. حجاز در واقع رشته كوهي است بطول تقريباً دو هزار كيلومتر كه از شمال به جنوب به موازات ساحل درياي سرخ كشيده شده است. 2ـتهامه : دشتي سرازير بسوي ساحل درياي سرخ است كه در غرب و جنوب كوههاي حجاز قرار دارد. 3ـ نجد : صحراي مياني جزيرةالعرب است كه در شرق كوههاي حجاز واقع شده است، شهر رياض در اين قسمت واقع شده. 4ـ عروض : نواحي ساحلي غرب و جنوب غربي خليج فارس است، در شهر اَحساء و قطيف در آنجا قرار دارند. شهر مكه واقع در ناحيه ی حجاز واقع در فاصله ی تقريباً هشتاد كيلومتري شرق درياي سرخ واقع است. اين شهر حدوداً 300 متر بالاتر از سطح دريا قرار دارد. درباره ی نامگذاري آن به مكه اقوال مختلفي نقل شده است. مشهور است كه مكه در اصل «ماكارابا» بوده است يعني وادي ربّ يا بيت ربّ. شهر مكه را كوههايي دربرگرفتهاند قسمتهاي مختلف شهر نيز توسط كوههايي از هم جدا ميشوند. از مهمترين كوههاي مكه عبارتند از : 1) ابوقيس كه در شرق مسجدالحرام و مشرف بر كوه صفا بوده در حال حاضر قصر ملك بر بالاي آن بنا شده است. 2) جبل النور يا حرا كه با حدود 600 متر ارتفاع در شمال شرق مكه واقع شده است. اولين آيات قرآن در غاري واقع در پنجاه متر پائينتر از قله ی آن كه به غار حرا موسوم است، بر پيامبر نازل شده است. غار، تنها فضايي به گنجايش نشستن پنج نفر و ايستادن يك نفر را داراست. اين غار سالها محل عبادت محمدبن عبدالله (ص) در ماههاي رمضان بوده تا آنكه در سن چهل سالگي نخستين آيات قرآن در اين غار برايشان نازل شد. 3) جبلالثور : از مرتفعترين كوههاي مكه و در جنوب شهر واقع است.پيامبر اكرم(ص) هنگامي كه ميخواست بسوي مدينه هجرت كند براي گمراه ساختن مشركات نخست به جنوب رفت و مدت سه روز در اين غار مخفي شد. مشركات تا نزديكي غار آمدند اما به اعجاز الهي عنكبوتان تارهايي را بر در غار تنيدند تا مشركان را از رفتن به درون آن منصرف كنند. در اين واقعه ابوبكر، پيامبر(ص) را همراهي ميكرده است. خداوند در قرآن از اين غار ياد كرده است. «الا تنصروه فقد نصره الله» ] توبه: 40[ صعود به اين غار كمي بيش از صعود به حرا و حدود يك ساعت و نيم زمان ميبرد. جز اين سه كوه معروف كوههاي ديگري در شهر مكه واقع شدهاند من جمله: قعيقان، خندمه، ثبير و كوه عُمَر.