قـرآن
«همانا نخستين خانه اى كه براى مردم نهاده شد، همان است كه در بكّه است، فرخنده و هدايت براى جهانيان است».
«و اين كتابى است فرخنده كه نازلش كرديم، تصديق كننده آن چه پيش روى آن است و تا بيم دهى (مردمِ) امّ القرى را و كسانى را كه اطراف آنند. و كسانى كه به آخرت ايمان دارند به اين (كتاب) هم ايمان دارند و نسبت به نمازشان مراقب و نگهدارند».
«و اوست آن كه دست هاى آنان (مشركان) را از شما بازداشت و دست هاى شما را از آنان در وادى مكّه، پس از آن كه بر آنان پيروزتان ساخت (بازداشت) و خداوند به آن چه مى كنيد، بيناست».

حديـث
1 ـ امام على عليه السّلام
ـ در پاسخ مردى از شاميان كه پرسيد: «چرا مكّه را «امّ القرى» ناميده اند؟» ـ : زيرا زمين از زير آن گسترده شده است.

2 ـ امام على عليه السّلام ـ در پاسخ كسى كه پرسيد: «جايگاه مكّه نسبت به بكّه چيست؟» ـ :
مكّه، اطراف حرم است و بكّه جاى خانه خدا (كعبه) است.
پرسيد: چرا «مكّه» ناميده شده است؟
فرمود: چون خداوند متعال، زمين را از زير اين شهر گسترده است.
پرسيد: پس چرا «بكّه» ناميده شده است؟
فرمود: چون كه اين شهر، چشم جبّاران وگنهكاران را گريانده است.

3 ـ امام باقر عليه السّلام : بكّه جايگاه خانه خداست و مكّه، حرم است و اين همان سخن خداوند است «هر كس وارد آن شود، ايمن است».

4 ـ امام صادق عليه السّلام : محلّ خانه خدا «بكّه» است و آبادى «مكّه» است.

5 ـ عبدالله بن سنان: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: چرا به كعبه، بكّه گفته اند؟ فرمود: به خاطر گريه مردم در اطراف آن و در خود آن.

6 ـ امام صادق عليه السّلام : مكّه را از اين جهت «بكّه» گفته اند كه مردم در آن (هنگام طواف) به يكديگر فشار مى آورند (و يكديگر را هل مى دهند).

7 ـ معاوية بن عمّار: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: در مكّه به نماز مى ايستم، در حالى كه در برابر من زن نشسته است يا عبور مى كند. حضرت فرمود: اشكالى ندارد. مكّه را به اين جهت بكّه گفته اند كه در آن زنان و مردان به هم مى خورند (و ازدحام پديد مى آيد).

8 ـ امام كاظم عليه السّلام ـ در پاسخ سؤال على بن جعفر كه پرسيد: چرا مكّه را بكّه مى گويند؟ ـ : چون مردم يكديگر را با دست هايشان هُل مى دهند و اين جز در مسجد الحرام پيرامون كعبه نيست.

9 ـ امام رضا عليه السّلام : مكّه را از اين رو مكّه گفته اند كه مردم در آن جا (در جاهليّت) سوت مى كشيدند. كسى را هم كه آهنگ اين شهر مى كرد، مى گفتند قَد مَكا (سوت كشيد) و اين همان سخن خداوند است كه فرمود: «و نمازشان كنار
خانه خدا، جز سوت كشيدن و دست زدن نبود» مُكاء، سوت كشيدن است و تصديه، كف زدن .

10 ـ امام صادق عليه السّلام : نام هاى مكّه پنج است: امّ القرى، مكّه، بكّه، بسّاسه يعنى نابود كننده، چون مردم وقتى در مكه ظلم مى كردند، آنان را بيرون مى كرد و هلاك مى ساخت و امّ رُحم، چرا كه هرگاه معتكف مكه مى شدند، مورد رحمت قرار مى گرفتند.

توضيحى پيرامون نام هاى مكّه
نام هاى مكّه در قرآن كريم
نام مكّه تنها يك بار در قرآن آمده است، ولى از اين شهر با نام هاى ديگر در چهارده آيه ياد شده است كه عبارت اند از: «بكّه»، «اُمّ القرى»، «البلد»، «البلد الامين»، «البلدة»، «الحرم» و نام هايى مانند: «قريتك»، «من القريتين» و «واد غير ذي زرع» .
نام هاى مكّه در روايات
در روايات اهل بيت عليهم السّلام به پنج نام از نام هاى اين سرزمين مقدس، اشاره و وجه نامگذارى نيز بيان شده است كه عبارت اند از: «مكّه»، «بكّه»، «اُمّ القرى»، «البسّاسة» و «اُم رحم» .
روايات، دو وجه نامگذارى به «مكّه» را بيان نموده اند: نخست به سبب گستردن زمين از شهر مكّه و ديگر به جهت كف و سوت زدن عرب جاهلى هنگام زيارت كعبه.
و در وجه نامگذارى به «بكّه»، برخى روايات به اين نكته اشاره كرده اند كه اين اسم، در واقع، نام محلّ كعبه است و هر گاه براى شهر مكّه به كار رود، از قرينه هاى سخن، مى توان پى برد كه مقصود اصلى گوينده، گرداگرد كعبه در مسجد الحرام مى باشد و اين با ريشه لغوى آن نيز سازگار است، زيرا «بكّ» به معنى ازدحام است و آن در پيرامون كعبه مى باشد.
وجه نامگذارى به ديگر نام ها در روايات باب گذشت.
نام هاى مكّه نزد تاريخ نگاران و زبان شناسان
كمتر شهرى به اندازه مكّه شاهد اين همه بحث و نظر در تعداد نام ها و اشتقاق آن ها نزد مورّخان و زبان شناسان بوده است، تا آن جا كه برخى موّرخان بيش از سى نام براى آن بر شمرده اند و گفت وگوها و نظرهاى گوناگونى ميان زبان شناسان در ارتباط با اصل اشتقاق بيشتر نام هاى آن به ويژه مكّه و مدينه، پديد آمده است.
ولى با توجه به آن چه كه از روايات اهل بيت عليهم السّلام در اين بحث آمد، نياز به درازگويى و آوردن گفته هاى آنان نيست و تنها به ذكر برخى ديگر از نام هاى مهمّ مكّه مكرّمه بسنده مى كنيم، همچون «المعاد»، «الصلاح»، «كوثى»، «الحاطمة»، «الرأس» و «القادس» .
شايد سبب فراوانى نام هاى مكّه، اهميّت آن نزد همه قبيله هاى گوناگون عرب باشد كه هر يك با نام خاصّى از اين نام ها، آن را مى شناختند.