نفر اول عمره دانشآموزي سال 1392 : لبيك كه گفتم دلم گفت مهدي كجاست؟ ...

نفر اول عمره دانشآموزي سال 1392 :
لبيك كه گفتم دلم گفت مهدي كجاست؟
وقتي لباس احرام را در مسجد شجره بر تن كردم، با خود گفتم اين دنيا فاني
است، ميخواهم با دو تكه پارچه همچون كفن و دو دست خالي به ديدار خدا بروم و
با دستي پر برگردم.
به گزارش خبرنگار اعزامي پايگاه اطلاعرساني حج به مكه مكرمه، رضا خلج
امير حسيني، دانشآموز سال سوم رشته علوم انساني با معدل 18/74، محصل
دبيرستان سروش شاهد تهران است. وي طبع سخنوري و شاعري هم دارد و كلمات
نغضش نشان از مطالعات گسترده وي دارد.
ميگويد كه وقتي اعلام كردند براي عمره دانشآموزي از متولدين 74 و 75 نامنويسي ميكنند، اولين نفري بودم كه ثبتنام كردم و نام من هم اولين نفر براي اعزام به سرزمين وحي انتخاب شد.
اگرچه اولين نفر براي سفر حج ثبتنام ميكند، اما نام چهار نفر ديگر را كه بالاترين امتياز را در دبيرستان محل تحصيل كسب كرده بودند، به آموزش و پرورش معرفي ميكنند و اسم وي در آن اسامي نيست. نام همه اين 4 نفر در آموزش و پرورش رد ميشود و نام وي را به عنوان نخستين فرد وارد آزمون ميكنند.
وي كه تاكنون دو مرتبه در تفسير و مفاهيم قرآن كريم رتبه اول و در قرائت رتبه سوم را در منطقه 16 تهران كسب كرده است، امتيازهاي قرآني، شرط معدل و سابقه علمي را براي اعزام به سرزمين وحي از طريق عمره دانشآموزي شرط ميداند و معتقد است كه اگر سوره نبأ را يك سال بخواني به مكه ميروي.
ميگويد كه دو سال اين سوره مباركه را خوانده و امروز اثرش را ديده است و حتي يك بار در خواب ميبيند كه در مسجد محل در حال پرواز است و وقتي آن را تعبير ميكند، همين سفر حج معنايش ميشود.
آقا رضا براي اينكه عمرهگزار شود به قول خودش كلي نذر كرده است و البته دعاي پدر و مادرش را در اين توفيق الهي بسيار مؤثر ميداند. وقتي هم اين خبر را به خانوادهاش ميدهد كه اسمش براي عمره مفرده انتخاب شده، همه صلوات ميفرستند.
تنها سوغاتي كه به خانه ميبرد خرما و آب زمزم است و تنها دعايي هم كه دارد، عاقبتبخيري و خانهاي در بهشت نزديك خدا است. البته كسب علم را هم از خدا ميطلبد و آرام ميگويد كه از خدا ميخواهم زن مؤمن و صالح به من عطا كند و دفعه بعد، ماه عسل را در مكه باشم.
ميگويد: وقتي در مسجد شجره غسل كردم، لباس احرام كه پوشيدم همه چيز را در آورده و پشت به دنيا كردم و دو حوله احرام بر روي تنم انداختم، با خود گفتم اين دنيا فاني است، ميخواهم با دو تكه پارچه همچون كفن و دو دست خالي به ديدار خدا بروم و با دستي پر برگردم.
ادامه ميدهد: لبيك كه گفتم دلم گفت مهدي كجاست، در بقيع هم هرچه گشته بودم پيدايش نكردم و گفتم بگذار كنار خانه خدا شايد روي ماهش را ببينم. اولين بار هم كه خانه خدا را ديدم، بازم نبود.
اما يك چيز را ياد گرفتم و به صفا رفتم فهميدم كه بايد با صفا بود، مرام و صفاي آقا را داشت. به مروه رفتم گفتم بايد با مرام باشم. سعي كردم گفتم بايد تلاشم را در كسب معارف دين زياد كنم. تقصير كردم گفتم خدايا از سر تقصيرات ما بگذار. مشعر هم كه برويم بايد با شعور باشيم.
اين دانشآموز خوش سخن، هدف از زيارت خانه خدا را كسب بصيرت ميداند و با بيان اينكه با اين سفر معنوي ميخواهيم حجابهاي چشممان را برداريم، دلمان را روشن كنيم و حقايق را ببينيم، سخنان خود را با اين مطلع به پايان ميرساند كه صفا و مروه ديدهام، دور حرم دويدهام، هيچ كجا براي من كرب و بلا نميشود.
ميگويد كه وقتي اعلام كردند براي عمره دانشآموزي از متولدين 74 و 75 نامنويسي ميكنند، اولين نفري بودم كه ثبتنام كردم و نام من هم اولين نفر براي اعزام به سرزمين وحي انتخاب شد.
اگرچه اولين نفر براي سفر حج ثبتنام ميكند، اما نام چهار نفر ديگر را كه بالاترين امتياز را در دبيرستان محل تحصيل كسب كرده بودند، به آموزش و پرورش معرفي ميكنند و اسم وي در آن اسامي نيست. نام همه اين 4 نفر در آموزش و پرورش رد ميشود و نام وي را به عنوان نخستين فرد وارد آزمون ميكنند.
وي كه تاكنون دو مرتبه در تفسير و مفاهيم قرآن كريم رتبه اول و در قرائت رتبه سوم را در منطقه 16 تهران كسب كرده است، امتيازهاي قرآني، شرط معدل و سابقه علمي را براي اعزام به سرزمين وحي از طريق عمره دانشآموزي شرط ميداند و معتقد است كه اگر سوره نبأ را يك سال بخواني به مكه ميروي.
ميگويد كه دو سال اين سوره مباركه را خوانده و امروز اثرش را ديده است و حتي يك بار در خواب ميبيند كه در مسجد محل در حال پرواز است و وقتي آن را تعبير ميكند، همين سفر حج معنايش ميشود.
آقا رضا براي اينكه عمرهگزار شود به قول خودش كلي نذر كرده است و البته دعاي پدر و مادرش را در اين توفيق الهي بسيار مؤثر ميداند. وقتي هم اين خبر را به خانوادهاش ميدهد كه اسمش براي عمره مفرده انتخاب شده، همه صلوات ميفرستند.
تنها سوغاتي كه به خانه ميبرد خرما و آب زمزم است و تنها دعايي هم كه دارد، عاقبتبخيري و خانهاي در بهشت نزديك خدا است. البته كسب علم را هم از خدا ميطلبد و آرام ميگويد كه از خدا ميخواهم زن مؤمن و صالح به من عطا كند و دفعه بعد، ماه عسل را در مكه باشم.
ميگويد: وقتي در مسجد شجره غسل كردم، لباس احرام كه پوشيدم همه چيز را در آورده و پشت به دنيا كردم و دو حوله احرام بر روي تنم انداختم، با خود گفتم اين دنيا فاني است، ميخواهم با دو تكه پارچه همچون كفن و دو دست خالي به ديدار خدا بروم و با دستي پر برگردم.
ادامه ميدهد: لبيك كه گفتم دلم گفت مهدي كجاست، در بقيع هم هرچه گشته بودم پيدايش نكردم و گفتم بگذار كنار خانه خدا شايد روي ماهش را ببينم. اولين بار هم كه خانه خدا را ديدم، بازم نبود.
اما يك چيز را ياد گرفتم و به صفا رفتم فهميدم كه بايد با صفا بود، مرام و صفاي آقا را داشت. به مروه رفتم گفتم بايد با مرام باشم. سعي كردم گفتم بايد تلاشم را در كسب معارف دين زياد كنم. تقصير كردم گفتم خدايا از سر تقصيرات ما بگذار. مشعر هم كه برويم بايد با شعور باشيم.
اين دانشآموز خوش سخن، هدف از زيارت خانه خدا را كسب بصيرت ميداند و با بيان اينكه با اين سفر معنوي ميخواهيم حجابهاي چشممان را برداريم، دلمان را روشن كنيم و حقايق را ببينيم، سخنان خود را با اين مطلع به پايان ميرساند كه صفا و مروه ديدهام، دور حرم دويدهام، هيچ كجا براي من كرب و بلا نميشود.
منبع:
http://news.hajj.ir/14/38788
http://news.hajj.ir/14/38788
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۳:۲۳ ب.ظ توسط سیدمحمد میری
|